English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2973 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
seral U مربوط به تغییر وسیر تکامل یک منطقه از لم یزرعی بحالت ابادانی وپر درختی
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
vexations U تغییر حالت تحریک
vexation U تغییر حالت تحریک
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
cold strain U تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold straining U تغییر بعد نسبی در حالت سرد
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
transitions U تغییر وضعیت از نوعی به نوع دیگر
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
new deal <idiom> U تغییر کامل ،شروع تازه ،شانس دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
looped U دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loops U دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop U دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
modification U دستوراتی در حلقه که دستورات دیگر یا داده درون برنامه را تغییر میدهد
user U یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
users U یکی از دو حالت ممکن برا ی اجرا برنامه چندرسانهای ولی عدم تغییر آن
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
sequences U کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence U کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
change of edge U تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
gray code U سیستم کدگذاری که نمایش دودویی اعداد ورودی فق با یک بیت از یک عدد به عدد دیگر در زمان تغییر میکند
transforms U تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transform U تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transformed U تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforming U تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
end around U تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر
brand switching U تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
shift keys U که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key U که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
format U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
angular travel U تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
conversions U تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
conversion U تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
crossover U تغییر از یک سیستم به سیستم دیگر
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
phased array U ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
roving U نخ نیم تاب [نخی که از حالت فتیله درآمده و در مرحله قبل از تبدیل شدن به نخ باشد.]
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
conversions U تغییر
stationary U بی تغییر
shunting U تغییر خط
variations U تغییر
dachi U تغییر پا
changeless U بی تغییر
modification U تغییر
misalignment U تغییر
commutation U تغییر
alteration U تغییر
conversion U تغییر
variation U تغییر
changed U تغییر
amendments U تغییر
changing U تغییر
changes U تغییر
fluctuation U تغییر
vicissitude U تغییر
alternation U تغییر
change U تغییر
mutation U تغییر
mutations U تغییر
innovations U تغییر
innovation U تغییر
amendment U تغییر
alterable U قابل تغییر
amended U تغییر دادن
rebus sic stautibus U تغییر شکل
amend U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
alter U تغییر یافتن
amending U تغییر دادن
lour U اخم تغییر
alterability U قابلیت تغییر
modifying U تغییر دادن
magnatic displacement U تغییر مغناطیسی
shift U تغییر دادن
kaleidoscopes U تغییر پذیربودن
sex reversal U تغییر جنسیت
variative U قابل تغییر
variational principle U اصل تغییر
variational method U روش تغییر
variable U تغییر پذیر
secular change U تغییر قرنی
modification U تغییر وتبدیل
voltage variation U تغییر ولتاژها
mutate U تغییر دادن
kaleidoscope U تغییر پذیربودن
mean variation U تغییر متوسط
upheaval U تغییر فاحش
upheavals U تغییر فاحش
range of variation U ناحیه تغییر
mutates U تغییر دادن
metachromatism U تغییر رنگ
turnabout U تغییر عقیده
mutated U تغییر دادن
variables U تغییر پذیر
vicissitudes of time U تغییر اوضاع
left shift U تغییر مکان به چپ
altering U تغییر دادن
alters U تغییر یافتن
versatility U قابلیت تغییر
lability U تغییر پذیری
to turn [into] U تغییر کردن
to turn [into] U تغییر دادن
transformative U قابل تغییر
modifies U تغییر دادن
transiguration U تغییر شکل
stables U بی حرکت یا بی تغییر
alter U تغییر دادن
variation theorem U قضیه تغییر
stable U بی حرکت یا بی تغییر
alterant U تغییر دادنی
to alter [to] U تغییر یافتن
altertive U تغییر دهنده
load variation U تغییر بار
altered U تغییر یافتن
altered U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
flexible U قابل تغییر
altering U تغییر یافتن
change in supply U تغییر عرضه
convertible U تغییر پذیر
phase shift U تغییر فاز
varies U تغییر کردن
mutants U تغییر پذیر
alters U تغییر دادن
mutant U تغییر پذیر
vary U تغییر کردن
reversal shift U تغییر وارون
transforming U تغییر شکل
invariable U تغییر ناپذیر
fluctuate U تغییر مداوم
fluctuated U تغییر مداوم
fluctuates U تغییر مداوم
deed poll U تغییر نام
change [in something] [from something] U تغییر [در یا از چیزی]
nonreversal shift U تغییر ناوارون
unchangeable U تغییر ناپذیر
conversion U تغییر مذهب
variant U قابل تغییر
peripeteia U تغییر ناگهانی
conversions U تغییر مذهب
permute U تغییر دادن
transforms U تغییر شکل
transformed U تغییر شکل
skittish U تغییر پذیر
metamorphosis U تغییر شکل
transmutative U قابل تغییر
palingenesis U تغییر شکل
vacillatory U تغییر پذیر
transform U تغییر شکل
parathesis U ترکیبی بی تغییر
mutable U تغییر پذیر
turnabouts U تغییر موضع
modification of the articles U تغییر اساسنامه
modificative U تغییر دهنده
weathers U تغییر فصل
put about U تغییر مسیردادن
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1popsicle
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1مرض سینه وبغل
1I am good with figures,how about you?
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com